قرارگاه فرهنگی یک بچه ارزشی

قرارگاه فرهنگی یک بچه ارزشی

اللهم اجعل محیای محیا محمد(ص) و آل محمد و مماتی ممات محمد(ص) و آل محمد

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندها
پیوندهای روزانه
۱۴
فروردين

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
 چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

  • رضا غفاریان
۱۳
فروردين

مبـــارک است! خوشا! سیــزده بدر شده ایم

بـــــدون مهــــــدی زهــــــرا ز ره بدر شده ایم

رخ دوازدهــــــم نــــــدیده بـــــدون حضرت ماه

به ضــــــرب و زور و مــــــجازا بهار تر شده ایم

امام عشق سیه پوش و سیـــنه اش پر خون

و ما به شوق شــــباهت به رنگ زر شده ایم

و مـــــادری کـــــنار دری نشـــسته در سجده

خدا ببخـــــش که اینگونه خیره سـر شده ایم

دوباره حــــال غزل منقــــلب شده بی دوست

دوباره اشــک پیاپی که بــــی سحر شده ایم

پی نوشت:عکس مربوط به طلاییه 91 است.

  • رضا غفاریان
۱۰
فروردين

امسال حماسی حماسی هستیم                           در مدرسه علـی شنـاسی هستیـم

ای فتنه گران خیال خامی نکنید                          ما کارشـناسـان سـیاسـی هستیم

بر سـفره نان خشـک هم بنشینیم                  پــیـروز نبـــرد اقتـصـادی هستیم

امام خامنه ای

  • رضا غفاریان
۰۸
فروردين

چه غریبانه قدم میزدی ؛ میان رفیق هایی که رفتند... و حالا تو مانده ای
و نارفیق هایی که هریک سهمی در غربتت ، در سپید کردن موهایت
دارند... جانم به فدایت ...

  • رضا غفاریان
۰۸
فروردين


   خیلــــــــی ها را صــــــــدا میزنند   

امـّـــا

   تنها عده ای میشنوند ! 

گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید

 هممون میدونیم شهید زندست و به انقلابی که به ثمر رسونده, سر میزنه و مدام اونو از گزند خطرات و تهدیدات حفظ میکنه. 

حالا تصور کنیم یا یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم.... 

فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟

      روح شهید با روح شما رفیق و همراه میشه.

      از فردا حضور شهید رو همیشه کنار خودتون احساس میکنید چون روح شما همیشه همراهتونه !

      در طول روز هواتونو داره ( موقع درس خوندن, نماز و انجام طاعات, غذا خوردن, مسجد رفتن, گردش و همه فعالیته ها.... ) 

      براتون مدام دعا میکنه چون شهدا فوق العاده رفیق باز بودن و هستند !

      نه تنها برای نماز صبح که بعد از مدتی برای خوندن نماز شب هایی باصفا بیدارتون میکنن.

      در هر مرحله از زندگی که چند گزینه انتخاب داشته باشید, به راحتی گزینه اصلح رو نشونتون میدن.

      لذت بندگی, عبادت, طاعت و معنویت رو به دوست خودشون خواهند چشاند.

      برای جوونهای در آستانه ازدواج, یه همسر خوب پیدا میکنن. یه دختر خانم یا آقا پسر خوب که اتفاقا اونم به شهید شما ارادت داره !!!

حالا به این مثلث فکر کنین :

     شما + دوست شهید شما + همسر شما (ارادتمند دیگر شهید)

          و در نهایت و اوج این رابطه این مثلث شکل خواهد گرفت :

     شما + دوست شهید شما + خــدا

      نسئل الله منازل الشهداء

  • رضا غفاریان
۰۷
فروردين

با سلام

از نگاه شما مهمترین بخش از سخنرانی آغاز سال نو امام خامنه ای در حرم مطهر رضوی چیست؟

  • رضا غفاریان
۰۶
فروردين

سلام مادر ۱۸ ساله ی سادات

دلم خیلی گرفته ، میدونم اونی که شما میخواید نیستم اما عاشقتونم

خودتون میدونید وقتی فاطمیه میشه چقدر دلم میگیره ، یادتونه هروقت میام شلمچه از شما چقدر خجالت میکشم

کفشامو در میارم و با خجالت رو خاکایی راه میرم که شما قدم گذاشتین

۲۲ سال از عمرم گذشت اما یادم نمیاد به شما مادر گفته باشم

خودمو در حدی نمیبینم که بخوام به شما بگم مادر

اما هروقت فاطمیه میشه هوای دلم بدجور بارونی میشه

میرم لباس مشکیمو در میارم و سرتا پا سیاه پوشتون میشم

دلم نمیاد فاطمیه باشه و من رنگی جز سیاه بپوشم

آره خانوم بازم داره فاطمیه میاد بجز اینکه باید آماده ی

پوشیدن لباس مشکی بشم باید آماده ی حرفای خیلیا باشم

بازم هزارتا انگ افسرده و خشکه مقدس بهم میزنن

بازم میگن بسه روضه ، بسه عزا ، بسه مشکی پوشیدن

بازم باید بشنویم و سکوت کنیم چون وقتی باهاشون بحث میکنیم نمیفهمن

هیچ کدومشون نمیدونن مسمار و در سوخته یعنی چی 

نمیدونن شهادت محسن شش ماهه یعنی چی،

نمیفهمن یادگار پیغمبرو شهید کردن یعنی چی

کاش میفهمیدن نماز شب با پهلوی شکسته خوندن چقدر سخته

مادر سادات! وقتی مادرم مریض بود و بخاطر عفونت ریه اش سینش

 خس خس میکرد و شبا نمیتونست بخوابه تازه فهمیدم حسن و حسین و

 زینب چی کشیدن

اما این کجا و اون کجا

حالا مارو بخاطر عزای شما مسخره میکنن اما ما راضی هستیم

فقط تورو به غربت علی (علیه السلام) کمکمون کن که تحمل کنیم

یا مولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینی

http://madyooneshohada.blogfa.com/

  • رضا غفاریان
۰۵
فروردين


بانو! این شعله های عشق توست که انسان خسته را به میهمانی آفتاب می خواند.
من اشک های تو را بر کوچه پس کوچه های سرد و خسته مدینه یافتم.
خط تو را که بر پوست هر ستاره، غزل آفتاب را می نوشتی، خواندم.
من نشان کبودین تو را از قافله هایی که از کناره بقیع می گذشتند گرفتم....
می‏اندیشم به لحظه‏ای که علی، در ظلمات تاریک‏ترین شبِ بی‏مهتاب، پنهان، پیکر تو را از شهر می‏کوچاند.
بیش از این نمی‏گویم که داغِ دلِ مولا، خود، حدیث سوزانِ دیگری است.
آه از غربت بی‌انتهای علی، آه که چقدر علی مظلوم و تنها مانده است...

تو را پنهان از چشم‌های بخیل روزگار به خاک سپردم تا حسرت دیدار مزارت تا قیامت، دل‌های گنه‌کارشان را به آتش بکشد.
تو را که ناموس حق بوده‌اى، دور از دست‌ها و چشم‌های نامحرم زمین دفن کردم.
بگذار همه تا ابد بدانند دختر معصوم رسول خدا چنان از امت خویش در ستم بود که نخواست هیچ‌کس نشان مزارش را بداند.

  • رضا غفاریان
۰۱
فروردين

در فکه که بودیم کفشها را در آوردیم و با با پای برهنه روی رمل ها میرفتیم.در اواسط راه با یکی از بچه ها که در اردو شناخته بودمش هم مسیر شدیم.همینطور که صحبت میکردیم از داغ بودن رمل ها در این وقت ظهر حرف میزدیم و شکایت میکردیم.دوستم با یک تلنگر به موقع مرا منقلب کرد.

فکه

  • رضا غفاریان
۲۹
اسفند

رسیده عید و دلها شاد و خرم

همه در فکر دیدارند با هم

همه آماده اند سفره بچینند

به فکر سفره های هفت سین اند

منم در سفره دارم هفت سین را

ولی توأم شده با داغ زهرا

بود سین نخستین سیلی کین

ببین بر سفره سین دومم را

که سویی نیست در چشمان زهرا

بگویم سین سوم تا بسوزی

که مادر سوخت بین کینه توزی

از این ماتم دل حیدر غمین است

که سین چهارمم سقط جنین است

به روی سفره سین پنجم این است

سر سجاده اش زینب حزین است

شده سفره پر از اشک شبانه

ششم سین مانده سوت و کور خانه

چه گویم ای عزیز از سین آخر

بود آن سینه ی مجروح مادر............

اللهم عجل لولیک الفرج

منتشر شده در وبلاگ خـادم الشــهدا

  • رضا غفاریان
۲۸
اسفند

سلام

 امروز از سفر راهیان نور برگشتم

 سفری که این بار عالی ترین سفر زندگی ام بود

 برای همین تصمیم دارم خاطراتم که خیلی زیبا بود رو براتون بگم

 اینم اولیشه ازتشییع جنازه شهدای دفاع مقدس در شلمچه

تشییع شهدا

  • رضا غفاریان
۱۲
اسفند

به گزارش گروه خاکریز سایبری بولتن نیوز؛ نوینسده وبلاگ همسر یک طلبه نوشت:

این روزها  کمتر خانواده ای هست که ساعت20:45 سریال زمانه را نبیند و به قول بعضی ها در این ساعت بازار ماهواره ها خلوت تراست 

ولی چند سوال ذهن من رو مشغول کرده:

  • رضا غفاریان
۰۸
اسفند

اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نکنند.

مى‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است.


اظهار نظر صریح رهبر انقلاب در رابطه با حوادث قم و و مرقد امام.



  • رضا غفاریان
۰۷
اسفند

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گل مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم ، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن .
 تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم. خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد ، با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن ، آخه من رفتنی ام و اونا انگار موندنی سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم ، بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم ؛ ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم مثل پیر مردا برای همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
 الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و مهربون شدم
 حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن منو قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، وقتی داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!
گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن نه
گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!
خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم وقتش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد

  • رضا غفاریان
۰۶
اسفند

یک طرح خیلی خوب که پیشنهاد این وبلاگه

بهش یک سر بزنین

وبلاگ آیینه خدا

  • رضا غفاریان
۰۱
اسفند
وای بر غیرت جامعه ای که

مردانش نسبت به خواهر و مادر خود
غیرتی هستند..

و نسبت به خواهر و مادر دیگران روشنفکر!

  • رضا غفاریان
۳۰
بهمن
یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.

  • رضا غفاریان
۳۰
بهمن
ای غصه هایت قاتلم؛ هرشب دعایت می کنم

داغت نبینم جان ِ من، جان را فدایت می کنم


باید بلرزد قلبشان، وقتی شنیدند این سران


گفتی که من فعلا فقط، دارم "نصیحت" می کنم.

لبیک یا خامنه ای..

با تشکر از سید گمنام برای نوشتن این نظر

  • رضا غفاریان
۲۸
بهمن

آقا خوبی و بدی دیدین حلال کنین

ایشالا داریم میریم راهیان نور

همین روزا انشا الله

قول میدم برای همتون دعا کنم

خدایا کاش بشه مث شهدا زندگی کنم ،کمکم کن

پی نوشت: فعلا که شهدا برگشتمون زدن تا ببینیم دوباره میشه فعلا راهیان نور رفتنمون کنسله


  • رضا غفاریان
۲۸
بهمن

با سلام

سخنرانی امروز آقا خیلی نکات مهمی رو در بر داشت

گزیده ای سخنان امروزشون رو براتون میذارم

  • رضا غفاریان