قرارگاه فرهنگی یک بچه ارزشی

قرارگاه فرهنگی یک بچه ارزشی

اللهم اجعل محیای محیا محمد(ص) و آل محمد و مماتی ممات محمد(ص) و آل محمد

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۵ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۵
تیر

امروز سومین روز مهمانی است. خیلی زود می گذرد... .

۱۲ نکته اخلاقی از رجبعلی خیاط را در ادامه بخوانید: 

نکته۱- اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب، از عِقاب خدا بترسیم، عالَم اصلاح می شود 

نکته۲- تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود. «مَن کانَ لله، کان الله لَه 

نکته۳- سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود؛ خداوند کریم است، شما هم کریم باشید. رحیم است، رحیم باشید. ستاّر است، ستار باشید

نکته۴- دل جای خداست، صاحب این خانه خداست. آن را اجاره ندهید

نکته۵- کار را فقط برای رضای خدا انجام دهید، نه برای ثواب یا ترس از جهنّم

نکته۶- اگر انسان علاقه ای به غیر خدا نداشته باشد، نفس و شیطان زورشان به او نمی رسد

نکته۷- اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می شود

نکته۸ - اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آنچه را دیگران نمی بینند شما می بینید. و آنچه دیگران نمی شنوند، شما می شنوید

نکته۹- هرکاری می کنید نگویید: "من کردم"، بگویید: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید

نکته۱۰- نفس امّاره را مهار کنید و با آن مخالفت کنید

نکته۱۱- به سادات احترام بگذارید، و آنان را در هر مرتبه و منزلتی هستند گرامی بدارید

نکته۱۲- انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل کند، به همان اندازه به خدا نزدیک می شود.
منبع :پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز


  • رضا غفاریان
۱۹
تیر

ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ زمر/36

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟
گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. احزاب/42

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد
گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! انفال/24

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌ تریم ق/16

  • رضا غفاریان
۱۹
تیر

اسم من راکایل است. پیش از این افسر پلیس بودم و از سال 1996 تا 2004 در اداره ی پلیس دترویت آمریکا کار می کردم تا اینکه یک روز در سال 2002 حین انجام وظیفه مورد ضرب گلوله قرار گرفتم و مرگ را از نزدیک لمس کردم و به خوبی می دانم که یک زندگی دوباره به من داده شد.
                         
به گزارش شفقنا، راکایل می گوید: پیش از این نمی دانستم چطور باید از خداوند پیروی کنم و بنده او باشم. حتی نمی دانستم باید از چه دینی پیروی کنم تا اینکه با تعدادی از دوستان مسلمانم آشنا شدم و خیلی مسایل را برایم توضیح دادند.

  • رضا غفاریان
۱۸
تیر
حضرت امام خامنه ای: اگر کسى به یک دختر چادرى یا باحجاب، با نظر تحقیر نگاه می کند، تحقیرش کنید؛ملاحظه نکنید. اگر کسى به جوان حزب اللهى که ریش دارد،

با نظر تحقیر نگاه مىکند و دورش می کند (حالا اگراین گزارشهایى که گاهى از گوشه و کنار به ما رسیده، راست باشد. اگر راست نیست، که هیچ) این را تحقیرش کنید.

۱۳۶۹/۰۸/۰۱


  • رضا غفاریان
۱۶
تیر

عهدی است که بسته ایم، برمی خیزیم / با اینکه شکسته ایم، برمی خیزیم

هر وقت که نام عشق را می خوانند/ هر جا که نشسته ایم، برمی خیزیم 


  • رضا غفاریان
۱۲
تیر

بعد از اینکه امتحان کنکور رو داد..رفت به جبهه....شهید شد..
بعداز شهادتش تو روزنامه خبر قبولیش تو دانشگاه سراسری اومد...
شهید ناظم طالبی

  • رضا غفاریان
۱۲
تیر
 5- سیداحمد رفت بدون حتی یک برگ خاطرات. چرا؟ به یک دلیل ساده، چند نهاد مختلف - که کارشان دقیقا همین است - بر سر گرفتن خاطرات او اختلاف داشتند. این می‌گفت من بگیرم، آن می‌گفت این مربوط به من است من می‌گیرم در نهایت هم هیچکدام نگرفتند و او رفت. فراموش نکنیم که سیداحمد نزدیک‌ترین فرد به امام بود و بعد آقا مصطفی همه کاره بود و همه کارهای دفتر امام را او انجام می‌داد. او همراه همیشگی، مشاور امین و یادگار امام بود.

 ضایعه رفتن سیداحمد بدون گفتن خاطراتش هیچ وقت جبران نمی‌شود اما خانم طباطبایی در این کتاب گوشه‌هایی و خاطراتی باز هم تازه و منحصر به فرد از او آورده است. خاطراتی مثل:

  • رضا غفاریان
۱۰
تیر

ای شهیدان!دردها برگشته اند

روزهامان را به شب آغشته اند

فصل هامان گونه ای دیگر شدند
چشمهامان مست وجادوگر شدند

هفته ها در هفته ها گم می شوند
وهم ها فردای مردم می شوند

روزگاری آشنا با شب بُدیم
آشنا با یارب و یارب بُدیم

سرخ مردان را امیدی داشتیم
مرگ را بازیچه می پنداشتیم

هان، چه شد آن گریه های نیمه شب
آن همه سوز و گداز و تاب و تب

وای بر ما باد و بر فردای ما
گر شقایق ها، روند از یاد ما

پای در گل در مسیر بندگی
ای دریغ از این همه شرمندگی

راستی ای دوستان ما کیستیم
ما که روزی با شهیدان زیستیم

هیچ می دانی چرا بی حاصلیم
چون که از یاد شهیدان غافلیم

  • رضا غفاریان
۰۹
تیر

چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند… آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.

  • رضا غفاریان
۰۸
تیر

صدا کردنش سواد و مدرک و پول و این چیزا رو نمی خواد
یه دل شکسته می خواد

یه توجه کوچیک به اونی که همه چیزت از اونه
صداش کن ... تو دلت .... با زبونت ...  با عملت

  • رضا غفاریان
۰۸
تیر

آهن آبدیده رارنگ عوض نمیکند

                 چهره ی انقلاب را جنگ عوض نمیکند

به خیل دشمنان بگو به کوری دوچشمتان

                 مطیع امر رهبری رنگ عوض نمی کند

  • رضا غفاریان
۰۴
تیر

سلام بمناسبت نزدیک شدن به نیمه شعبان و تولد منجی عالم بشریت مهدی زهرا(عج) میخواستم این پست رو شما تکمیل کنید:


اگر مهدی (عج) را ببینم به او می گویم......


منتظر نظرات خوب شما منتظران هستم

به امید آن روز

ضمنا یک صوت بسیار زیبا هم گذاشتم که حتما دانلود کنید اگه بعد از شنیدن صوت اشکی جاری شد من حقیر را هم از دعایتان فراموش نکنید

امام زمان امام حاضر

  • رضا غفاریان
۰۴
تیر

فیض دو جهان به حب مولا بسته است

                                          بر گوشه ای از چادر زهرا بسته است

اجلاس سران پنج و یک(5+1) یک شوخی است

                                           دنیا به گروه پنج تن وابسته است

  • رضا غفاریان
۰۴
تیر

سلام بر شعبان و اعیادش، سلام بر حسین (ع)و علمدارش، سلام بر سجاد(ع) و سجودش، سلام بر علی اکبر و جوانی اش و سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش

آغاز ماه رسول خدا مبارک باد


  • رضا غفاریان
۰۴
تیر

 4- «خدا در همه زندگی و کارهای امام حضور داشت» این جمله‌ای است که خانم طباطبایی چند بار در کتاب بر آن تاکید می‌کند و خاطراتی از این حضور در مقاطع مختلف زندگی امام می‌آورد:

«(اولین دیدار) رو به رو شدن با امام برایم بسیار شورانگیز بود. در طول سفر به چگونگی این دیدار می‌اندیشیدم. از فرودگاه که سوار اتومبیل شدیم،‌ تا رسیدن به نجف و محله حویش، این موضوع ذهنم را به خود مشغول کرده بود... جمله‌های احمد درباره آقا را به یاد می‌آوردم که می‌گفت: آقا دینش را بر همه کس و همه چیز مقدم می‌شمارد،‌ حتی بر اعضای خانواده». ( ص 207)


 - «حضور خدا در زندگی ایشان بسیار پررنگ بود. احساس می‌کردم رضایت خدا تنها عامل وحدت بخش همه کارهای به ظاهر گوناگون (سیاسی، علمی،‌ عبادی) ایشان شده و توانسته‌اند اعتدالی در رفتار و کردارشان ایجاد کنند. از این رو می‌دیدم خشم و مهرشان،‌ نشاط و اندوهشان همگون و هم راستاست». (ص 221)

 - «یک روز درباره اسارت افراد و تبعید آنها به مناطق محروم سخن به میان آمد و آقا با جملاتی ساده گفتند: بزرگ‌ترین و وحشتناک‌ترین اسارت‌ها،‌ اسارت نفس است. از این رو سخت‌ترین و مهم‌ترین مبارزه، مبارزه با هواهای نفسانی است». (ص 216)

 - «می‌گفتند: کارهایتان را با برنامه‌ریزی انجام دهید،‌ تا موفق به انجام همه آنها شوید. یک بار من قیاس به نفس کردم و گفتم: اینگونه که پیداست شما خوابتان نمی‌آید و اگر به رختخواب بروید فکرتان آشفته می‌شود و دیر به خواب می‌روید،‌ پس صحبت را ادامه دهید تا خوابتان بگیرد. ایشان در حال برخاستن گفتند: دخترم من اگر بخواهم فکر کنم، فکر نمی‌کنم. من آن زمان به ژرفای این مطلب پی نبردم که چگونه انسان بر قوای خود تا این اندازه می‌تواند چیره باشد». (ص 240)

 - درباره شب آخر امام در نجف و سفر به پاریس، می‌نویسد: «آقا مانند همیشه سر ساعت معین جمع ما را برای استراحت ترک کردند و هنگام برخاستن به ما گفتند: من همه شما را خدا می‌سپارم و از همگی حلالیت می‌طلبم. صبور باشید، رفتن من یک تکلیف الهی است؛‌ من نمی‌توانم با سکوت از تکلیف الهی شانه خالی کنم. نمی‌توانم برای داشتن زندگی راحت سکوت کنم. در این صورت چگونه می‌توانم جواب خدا را بدهم؟ یک ساعت و نیم به اذان صبح طبق برنامه همیشگی برای نماز شب برخاستند. پس از نماز صبح،‌ راهی سفر شدند. هنگام خداحافظی بار دیگر همه را به ایستادگی و استقامت دعوت کردند و گفتند: سعی کنید قیام و قعودتان برای خدا باشد. قیام لله، قیامی است که هیچگونه خسران و زیانی ندارد. قیام برای خدا، زمان و محدوده مشخص و معینی ندارد و در هر جا و در هر زمان انسان مخاطب خداونداست،‌ که فرمود: قل انما اعظکم بوادحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی». (ص 424)

  • رضا غفاریان