روایتهای خواندنی از رهبری که نشناختیم(3)
يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۶:۰۱ ب.ظ
4- «خدا در همه زندگی و کارهای امام حضور داشت» این جملهای است که خانم طباطبایی چند بار در کتاب بر آن تاکید میکند و خاطراتی از این حضور در مقاطع مختلف زندگی امام میآورد:
«(اولین دیدار) رو به رو شدن با امام برایم بسیار شورانگیز بود. در طول سفر به چگونگی این دیدار میاندیشیدم. از فرودگاه که سوار اتومبیل شدیم، تا رسیدن به نجف و محله حویش، این موضوع ذهنم را به خود مشغول کرده بود... جملههای احمد درباره آقا را به یاد میآوردم که میگفت: آقا دینش را بر همه کس و همه چیز مقدم میشمارد، حتی بر اعضای خانواده». ( ص 207)
- «حضور خدا در زندگی ایشان بسیار پررنگ بود. احساس میکردم رضایت خدا تنها عامل وحدت بخش همه کارهای به ظاهر گوناگون (سیاسی، علمی، عبادی) ایشان شده و توانستهاند اعتدالی در رفتار و کردارشان ایجاد کنند. از این رو میدیدم خشم و مهرشان، نشاط و اندوهشان همگون و هم راستاست». (ص 221)
- «یک روز درباره اسارت افراد و تبعید آنها به مناطق محروم سخن به میان آمد و آقا با جملاتی ساده گفتند: بزرگترین و وحشتناکترین اسارتها، اسارت نفس است. از این رو سختترین و مهمترین مبارزه، مبارزه با هواهای نفسانی است». (ص 216)
- «میگفتند: کارهایتان را با برنامهریزی انجام دهید، تا موفق به انجام همه آنها شوید. یک بار من قیاس به نفس کردم و گفتم: اینگونه که پیداست شما خوابتان نمیآید و اگر به رختخواب بروید فکرتان آشفته میشود و دیر به خواب میروید، پس صحبت را ادامه دهید تا خوابتان بگیرد. ایشان در حال برخاستن گفتند: دخترم من اگر بخواهم فکر کنم، فکر نمیکنم. من آن زمان به ژرفای این مطلب پی نبردم که چگونه انسان بر قوای خود تا این اندازه میتواند چیره باشد». (ص 240)
- درباره شب آخر امام در نجف و سفر به پاریس، مینویسد: «آقا مانند همیشه سر ساعت معین جمع ما را برای استراحت ترک کردند و هنگام برخاستن به ما گفتند: من همه شما را خدا میسپارم و از همگی حلالیت میطلبم. صبور باشید، رفتن من یک تکلیف الهی است؛ من نمیتوانم با سکوت از تکلیف الهی شانه خالی کنم. نمیتوانم برای داشتن زندگی راحت سکوت کنم. در این صورت چگونه میتوانم جواب خدا را بدهم؟ یک ساعت و نیم به اذان صبح طبق برنامه همیشگی برای نماز شب برخاستند. پس از نماز صبح، راهی سفر شدند. هنگام خداحافظی بار دیگر همه را به ایستادگی و استقامت دعوت کردند و گفتند: سعی کنید قیام و قعودتان برای خدا باشد. قیام لله، قیامی است که هیچگونه خسران و زیانی ندارد. قیام برای خدا، زمان و محدوده مشخص و معینی ندارد و در هر جا و در هر زمان انسان مخاطب خداونداست، که فرمود: قل انما اعظکم بوادحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی». (ص 424)