قرارگاه فرهنگی یک بچه ارزشی

قرارگاه فرهنگی یک بچه ارزشی

اللهم اجعل محیای محیا محمد(ص) و آل محمد و مماتی ممات محمد(ص) و آل محمد

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندها
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیدار با شعرا» ثبت شده است

۲۹
آبان
با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد

در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه‌های مجسّم عبور کرد

شاعر بساط سینه‌زدن را که جور کرد

 احساس کرد از همه عالم جدا شده ست

در بیت‌هاش مجلس ماتم به پا شده ست

 در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

 وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی ازمحتشم گرفت

 باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست

شاعر شکست خورده‌ی طوفان واژه‌هاست

 بی‌اختیار شد قلمش را رها گذاشت

دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

 یک بیت بعد واژه‌ی لب تشنه را گذاشت

تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

 حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند

دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

 با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

 او را چنان فنای خدا، بی‌ریا کشید

حتی براش جای کفن؛ بوریا کشید

 در خون کشید قافیه‌ها را، حروف را

از بس که گریه کرد تمام لهوف را

 اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت

بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

 این بند را جدای همه روی نیزه ساخت

خورشید سر بریده غروبی نمی‌شناخت

 بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود

او کهکشان روشن هفده ستاره بود

 خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن...

پیشانیش پر از عرق سرد و بعد از آن...

 خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...

شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...

 در خلصه‌ای عمیق خودش بود و هیچ کس

شاعر کنار دفترش افتاد از نفس

حمیدرضا برقعی

  • رضا غفاریان
۱۵
مهر

دیدار شاعران ۹۱ | شعرخوانی عالیه مهرابی

در سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن اشعار قرائت‌شده در این دیدار را منتشر می‌کند.

شعرخوانی عالیه مهرابی

به پیشگاه حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها
                               
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافه‌ی چادر گلدار تو با مشک ترش
جاده خوشبو شده انگار که بیرون زده است
عطر دلتنگی گل از چمدان سفرش!
قدمت پشت قدم‌های برادر جاری
کوه سرریز شده چشمه به چشمه هنرش!!
در سفرنامه نوشتن چه مهارت دارد
اشک چشمان تو با آن قلم شعله‌ورش
گرچه دلتنگی تو سبک خراسانی داشت
مانده در دفتر قم، بیت به بیت اثرش
عطر معصوم تو در صبح شبستان پیچید
کرد آیینه در آیینه پرآوازه‌ترش!
پر از آواز کبوتر شده این شهر انگار
که خراسان به قم افتاده مسیر و گذرش!
بی‌گمان دور ضریح تو نمی‌گردانند
هرکه چون دانه‌ی اسپند نسوزد جگرش!

  • رضا غفاریان
۱۶
شهریور

در سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن اشعار قرائت‌شده در این دیدار را منتشر می‌کند.


شعرخوانی وحیده افضلی

به آرمیتا دختر شهید رضایی‌نژاد

آرمیتا! بباف موهاتو! تا همه نگات کنن
همه‌ی فرشته‌های آسمون صدات کنن
هی بزن چرخ... بزن چرخ... بشین روی چمن
تا که گنجیشکا بیان گریه رو شونه‌هات کنن
توی چشمای سیاهت پر خنده... پر اشک
چی می‌شد گلوله‌ها نگا به گریه‌هات کنن
می‌دونی نقاشی‌هات، تاریخ کشورم می‌شن
یه روزی میاد که قهرمان قصه‌هات کنن
آرمیتا! اطلسی‌ها می‌خوان بیان رو دامنت
خودشونو قربون حالت خنده‌هات کنن
دوس دارم بالا بری بالاتر از ستاره‌ها
هی بری بالاتر و زمینیا نگات کنن
شک نکن یه روز میاد... یه روز که خنده‌های تو
همه‌ی قاتلای دنیا رو کیش و مات کنن
آرمیتا! موهاتو کوتاه نکنی! کبوترا
اومدن لونه توی قشنگی موهات کنن
تو می‌خوای حضرت آقا رو «پدر» خطاب کنی
حضرت آقا می‌خوان تو رو «پری» صدات کنن

آرمیتا رضایی نژاد فرزند شهید داریوش رضایی نژاد به همراه مادرش در سفر حج

  • رضا غفاریان
۳۰
مرداد

در سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن اشعار قرائت‌شده در این دیدار را منتشر می‌کند.

شعرخوانی عباس احمدی       


به مظلومیت مسلمانان میانمار

باز افطارِ گریه در رمضان
جزو اعمال واجبم شده است
لب به چیزی نمی‌زنم جز اشک
خون دل، قوت غالبم شده است

رؤیت گونه‌ای فرورفته
سهم چشمان ما از استهلال
نمی‌افتد نوای استرجاع
ازلبم «بالغدوّ و الاصال»

میوه‌ی استوایی صهیون
مثل زهر است تلخ و بدمزه است
شمر نام قدیمی تین سین
آراکان نام دیگر غزه است

رو به باران موسمی باز است
چشم معصوم کودکی مرده
چند بودای چند صد متری
داخل غار خوابشان برده

طبق معمول سرد و خاموشند
موج‌های مبلّغ پوچی
باز مات نمایش نوبل است
بانوی صلح، آنگ سان سوچی

گرجه سست است لانه‌اش، مگذار
در دلت عنکبوت خانه کند
خاور دور را به تار بلا
بدل از خاور میانه کند

در میانمار یا منامه هلا!
محو بازی نمی‌شویم امروز
عاشقیم و حسابمان پاک است
پاکسازی نمی‌شویم امروز

راه تا شرق عاشقی باز است
سمت پیوند ترمه و ارسی
به خدا مستمان نخواهد کرد
بوی شوم شراب اندلسی

زود باشد سپاه ابرهه نیز
بچشد طعم سیلی سجّیل
هان بگویید با بنی‌هاشم
که قریب است برق «عام‌الفیل»

آسیاب سقوط خفاشان
چند وقتی ست نوبتی شده است
دشمن از ما به وحشت افتاده
قلب‌مان بمب ساعتی شده است

می‌شویم ای روهینگیا، آوار
بر سرِ شرک مثل سونامی
با تو حَلوای کفر را بخوریم
ای مسلمان چشم‌بادامی

  • رضا غفاریان