راستی فاطمیه نزدیک است
سلام مادر ۱۸ ساله ی سادات
دلم خیلی گرفته ، میدونم اونی که شما میخواید نیستم اما عاشقتونم
خودتون میدونید وقتی فاطمیه میشه چقدر دلم میگیره ، یادتونه هروقت میام شلمچه از شما چقدر خجالت میکشم
کفشامو در میارم و با خجالت رو خاکایی راه میرم که شما قدم گذاشتین
۲۲ سال از عمرم گذشت اما یادم نمیاد به شما مادر گفته باشم
خودمو در حدی نمیبینم که بخوام به شما بگم مادر
اما هروقت فاطمیه میشه هوای دلم بدجور بارونی میشه
میرم لباس مشکیمو در میارم و سرتا پا سیاه پوشتون میشم
دلم نمیاد فاطمیه باشه و من رنگی جز سیاه بپوشم
آره خانوم بازم داره فاطمیه میاد بجز اینکه باید آماده ی
پوشیدن لباس مشکی بشم باید آماده ی حرفای خیلیا باشم
بازم هزارتا انگ افسرده و خشکه مقدس بهم میزنن
بازم میگن بسه روضه ، بسه عزا ، بسه مشکی پوشیدن
بازم باید بشنویم و سکوت کنیم چون وقتی باهاشون بحث میکنیم نمیفهمن
هیچ کدومشون نمیدونن مسمار و در سوخته یعنی چی
نمیدونن شهادت محسن شش ماهه یعنی چی،
نمیفهمن یادگار پیغمبرو شهید کردن یعنی چی
کاش میفهمیدن نماز شب با پهلوی شکسته خوندن چقدر سخته
مادر سادات! وقتی مادرم مریض بود و بخاطر عفونت ریه اش سینش
خس خس میکرد و شبا نمیتونست بخوابه تازه فهمیدم حسن و حسین و
زینب چی کشیدن
اما این کجا و اون کجا
حالا مارو بخاطر عزای شما مسخره میکنن اما ما راضی هستیم
فقط تورو به غربت علی (علیه السلام) کمکمون کن که تحمل کنیم
یا مولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینی
http://madyooneshohada.blogfa.com/
خدایا به سوز دل مولا علی(ع) و به پهلوی بشکسته ی زهرای مرضیه(س)
قَسمت می دهیم که از باقی مانده غیبت امام زمان (عج)چشم پوشی کنی وظهور منتقم شان را برسانی...
آمین یا رب العالمین